Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (1416 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Atempause {f} U تنفس کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Einatmen {n} U تنفس
Atmung {f} U تنفس
Atmen {n} U تنفس
Einatmung {f} U تنفس
Atemzug {m} U تنفس
aufatmen U تنفس کردن
Bauchatmung {f} U تنفس شکمی
Atmungsorgan {n} U دستگاه تنفس
Beatmung {f} U تنفس مصنوعی
Unterbrechung {f} U زمان تنفس [در ورزش ]
Auszeit {f} U زمان تنفس [در ورزش ]
Atmen {n} U دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
Pause {f} U زمان تنفس [در ورزش یا تیاتر]
Atmung {f} U دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
Fädchen {n} U نخ کوتاه
kurz <adj.> U کوتاه
spießig <adj.> U کوتاه فکر
abkürzen U کوتاه کردن
Zwerg {m} U کوتوله [قد کوتاه]
Kurzfassung {f} U شرح کوتاه
Kurzdarstellung {f} U شرح کوتاه
Kurzbeschreibung {f} U شرح کوتاه
kürzen U کوتاه کردن
Zwergin {f} U کوتوله [قد کوتاه] [زن]
piefig <adj.> U کوتاه فکر
Aufschrei {m} U فریاد کوتاه
Ausflug {m} U سفر کوتاه
kurz <adv.> U بصورت کوتاه
Abstecher {m} U گردش کوتاه
Bubikopf {m} U موی کوتاه
Borniertheit {f} U کوتاه نظری
Anhöhe {f} U تپه کوتاه
Engstirnigkeit {f} U کوتاه بینی
kurz gesagt U به بیان کوتاه
Bolzen {m} U میله کوتاه
beschränkt <adj.> U کوتاه نظر
engstirnig <adj.> U کوتاه نظر
einfach ausgedrückt U به بیان کوتاه
undeutliche Aussprache {f} U سخن کوتاه و بریده
knappe, schneidige Sprechweise {f} U سخن کوتاه و با نفوذ
Abnahme {f} U کوتاه شدن [روز]
Bagatelle {f} U قطعه کوتاه موسیقی
Kurzstrecke {f} U سفر کوتاه [بلیط]
Die Tage nehmen ab. U روزها کوتاه می شوند.
Info {f} U کوتاه نوشته برای اطلاعات
Sondermeldung {f} U خبر ویژه و کوتاه و فوری
auf kurze Sicht <adv.> U برای دوره کوتاه مدت
das Verfahren abkürzen U جریان روند را کوتاه کردن
kurzfristig <adj.> U کوتاه مدت [اصطلاح رسمی]
kurzfristig <adv.> U برای دوره کوتاه مدت
Eilmeldung {f} U خبر ویژه و کوتاه و فوری
Kurzmeldung {f} U خبر ویژه و کوتاه و فوری
[Der Termin] Das ist [mir] zu kurzfristig. U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
Vorlage {f} U پاس کوتاه از میان مدافعان [فوتبال] [ورزش]
Sie kam auf einen Sprung herein. U او [زن] آمد تو سری بزند [برای دیدار کوتاه] .
Lügen haben kurze Beine. <proverb> U دروغ عمرش کوتاه است. [زود فاش می شود که حقیقت ندارد]
Auf kurze Sicht ist es unter Umständen klüger, auf den Gewinn zugunsten des Umsatzes zu verzichten. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
gestützter Anschlag U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
Recent search history Forum search
1Was ist röcklein
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com